نودهشتيا | ||
|
دانلود رمان جنتلمن نودهشتيا
دانلود رمان pdf خلاصه: نامي به خاطر عشقش از خواهرش مي گذره و مي بخشش به برادرِعشقش تا بتونه به يار ديرينه ش برسه. دوست نامردش شب عقد دختره، اذيتش مي كنه و مي فهمه… پيشنهاد ما رمان قناد باشي | اليف كاربر انجمن نودهشتيا رمان پادشاه جادهها | زهرا رمضاني كاربر انجمن نودهشتيا برشي از متن رمان -اون پسرخالته! زبان درازتر از اين حرفاست. -تو هم رفيقشي… و من زبل تر! -رفيق و پسرخاله يكي ان؟ قر ريزي به گردنش مي دهد: -يكيِ يكي كه نه ولي شخصيتت طوريه كه دلم ميخواد كشفت كنم! من هم راضي به كشفش هستم. من راضي، او راضي، گور پدر ناراضي… -كم كم… اينبار عنايتش را به ساق دستم مي رساند. -اتفاقا من عاشق كم كم كشف كردنم. خماري نگاهم را چند برابر مي كنم. -اين تفاهمو مديون چي هستم؟ مي رسد به آرنجم! -مديون خاكي بودن من كه برام فرقي نداره من اول جلو بيام يا تو! چشمكي مي زنم و دستش را به ساقم مي رسانم. -پس بهتره از كم شروع كني. و مقصد بعدي مچ دستم است! -آبي كه زود جوش بياد، زودم جوشش ميخوابه! عقب مي كشم از طرف من به آهسته گي بي اتصال مي شويم. -نظرت چيه؟ بي آنكه بهش بربخورد، دندان به لب مي كشد: -اووم ببين… از اينكه شر و شيطان پرروست خوشم مي آيد. -بعضي وقت ها بايد تخته گاز داد… فشار دندان هايش را بيشتر مي كند: -مثلا الان كه آرش مست و پاتيل اونور نشسته و حواسش به من نيست، از اون موقع هاست. نگاهم به آرش سر مي خورد. چنان توي سر و سينه ي دوست دخترش فرو رفته كه هيچ چيزي به چشمانش نمي آيد. سليقه ي تخيلي اش را هيچوقت نمي پسندم. نه دخترهاي ساده ي بي عملي كه به چشم من يكي نمي آيند، نه آن ببو گلابي هايي كه با ديدن اولين بار او آب از لب و لوچه شان سرازير مي شود. -جلو چشم آرش باشه كه بهتره. اينطوري من نالوتي از آب درنميام. پوزخندش قصد سوزاندن دارد. -همين الانم نالوتي اي داداش! كمي فاصله مي گيرد: -وقتي فكرت اينه و ذهنت حولو و حوش اين چيزا مي چرخه، بذار لوتي بازيت دست نخورده بمونه. پيشنهاد نودهشتيا دانلود رمان پليسهاي شيطون پسرهاي معروف نودهشتيا دانلود رمان آغوش كاكتوس نودهشتيا
امتیاز:
بازدید:
[ ۲۶ دى ۱۴۰۰ ] [ ۰۹:۵۹:۲۶ ] [ ♡ ]
{COMMENTS}
|
|
[ ساخت وبلاگ :ratablog.com ] |