نودهشتيا
 
نويسندگان
مطالب تصادفی
عضویت
نام کاربری :
پسورد :
تکرار پسورد:
ایمیل :
نام اصلی :
آمار
امروز : 9
دیروز : 14
افراد آنلاین : 1
همه : 374
پيوندهای روزانه
لينكي ثبت نشده است
چت باکس

دانلود رمان خون براي خون نودهشتيا

 

دانلود رمان عاشقانه pdf

آوا براي گرفتن نمره قبولي سال آخر پزشكي مجبور ميشود به دستور استادش…

پيشنهاد ما

رمان هابيل و قابيل | آرتين كاربر انجمن نودهشتيا

رمان عصيانگر قرن | سادات۸۲ و پرديس ۸۲۰ كاربران انجمن نودهشتيا

برشي از متن رمان

روي مبل وا مي‌ره و نگاه ماتش به سراميك‌هاي كف اتاق خيره مي‌شه.

روي مبل روبه‌روش مي‌شينم و ريلكس پا روي پا مي‌اندازم:

– مثلا مي‌توني از اينجا بري بيرون و به هركي دلت خواست بگي دكتر سرمد به من پيشنهاد داده!

لبخندم عمق مي‌گيره:

– كيه كه باورش بشه؟ اوني‌ام كه باور كنه، مي‌گه خودت يه كرمي ريختي حتما!

با چشم‌هايي كه اشك توشون جمع شده، نگاهم مي‌كنه:

– اعتراض مي‌زنم.

شونه بالا مي‌اندازم:

– وارد نيست دختر، رد مي‌كنم.

با ته مونده‌ي اميدش روي پاهاش مي‌ايسته:

– من دختر خونده‌ي دكتر سرمدم، نمي‌تونيد باهام اين‌طوري رفتار كنيد!

قهقهه مي‌زنم و به قد و قوارش با حرص و كينه نگاه مي‌كنم:

– حتي باباي كله گنده‌اتم نمي‌تونه مجبورم كنه قبولت كنم. وا بده خوشگل.

نگاهش‌رو ازم مي‌گيره و با قدم‌هاي تندي به سمت در اتاق مي‌ره.

پشت سرش صدام رو بلند مي‌كنم:

– فردا ساعت هفت منتظرتم آوا، دير نكن دختر!

با مكث كوتاهي بيرون مي‌ره و در رو محكم به‌هم مي‌كوبه كه فقط باعث مي‌شه بلندتر بخندم‌.

شكار قراره با پاي خودش بياد تو دامي كه براش پهن كردم.

پيشنهاد نودهشتيا

دانلود رمان هجده سالگي نودهشتيا

دانلود رمان آغوش كاكتوس نودهشتيا

دانلود رمان خون براي خون نودهشتيا

امتیاز:
 
بازدید:
[ ۲۶ دى ۱۴۰۰ ] [ ۱۰:۱۱:۴۹ ] [ ♡ ]
{COMMENTS}
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
آواتار :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :
[ ]
.: Weblog Themes By ratablog :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
موضوعي ثبت نشده است
آرشيو مطالب
پنل کاربری
نام کاربری :
پسورد :
لینک های تبادلی
فاقد لینک
تبادل لینک اتوماتیک
لینک :
خبرنامه
عضویت   لغو عضویت
امکانات وب