نودهشتيا
 
نويسندگان
مطالب تصادفی
عضویت
نام کاربری :
پسورد :
تکرار پسورد:
ایمیل :
نام اصلی :
آمار
امروز : 1
دیروز : 32
افراد آنلاین : 1
همه : 420
پيوندهای روزانه
لينكي ثبت نشده است
چت باکس

دانلود رمان جانا نودهشتيا

نام رمان: جانا

نويسنده: مطهره حيدري ميباشد

موضوع رمان: عاشقانه/هيجاني/انتقامي/طنز 

خلاصه رمان جانا

جانا مستخدم سر به زير و ساده‌ي يه بيمارستانه كه دختربازترين دانشجوي پزشكي عاشقش ميشه و

واسه به دست آوردنش دست به هركاري ميزنه

تا اين‌كه هردوشون مي‌فهمند خانواده‌هاشون…

پيشنهاد ما:

رمان آتوسا💶|مليكا ملازاده كاربر انجمن نودهشتيا ۱

رمان مدارِ جبر | Asma,N كاربر انجمن نودهشتيا ۱

بخشي از رمان:

همونطور كه چادر مسافرتي‌و توي جيپ مي‌ذاشتم خنديدم.
– نه عموجان دختر بازي و پارتي چيه آخه؟ چند روزي كه تعطيلم ميرم يكي از روستاهاي توريستي آب و هوايي عوض كنم.
صداي خندش تو گوشم طنين انداخت.
– شوخي كردم قربونت برم، برو مواظب خودت باش، رسيدي بهم زنگ بزن.
در ماشين¬و بستم.
– چشم حتما.
– خداحافظ.
– خداحافظ.
در جلو رو باز كردم و گوشي‌و روي صندلي كمك راننده انداختم.
باز توي خونه رفتم و پيك نيك به دست بيرون اومدم.
واسه دو روزي بزنم به دل طبيعت و تنهايي بخورم و بگردم و صفاش‌و ببرم، فعلا كه هيچ كدوم از بچه‌ها مهمونيِ توپ و درست و حسابي نمي‌گيره كه ارزش رفتن داشته باشه.
**************************
با شوق و لذت گوشه‌ي كنار رو از زير نظر مي‌گذروندم و با كت روي شونم قدم مي‌زدم.
اين خونه‌ها و كوچه‌هاي سنگي و سرسبز، اين هواي تميز و خوش بو حال آدم‌و خوب مي‌كنه، هميشه عاشق طبيعتم مخصوصا روستاها.
زناي محلي كوزه و يا سبد لباس به سر از كنارم مي¬گذشتند.
روستا بخاطر آخرهفته نسبتا شلوغ بود و اكثريت گردشگراهم تهروني و يا كرجي بودند.

پيشنهاد ما:

دانلود رمان حس ممنوعه نودهشتيا

دانلود رمان كاروان مجهول نودهشتيا

دانلود رمان جانا نودهشتيا

امتیاز:
 
بازدید:
[ ۱۳ دى ۱۴۰۰ ] [ ۰۷:۲۲:۰۸ ] [ ♡ ]
{COMMENTS}
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
آواتار :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :
[ ]
.: Weblog Themes By ratablog :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
موضوعي ثبت نشده است
آرشيو مطالب
پنل کاربری
نام کاربری :
پسورد :
لینک های تبادلی
فاقد لینک
تبادل لینک اتوماتیک
لینک :
خبرنامه
عضویت   لغو عضویت
امکانات وب