نودهشتيا
 
نويسندگان
مطالب تصادفی
عضویت
نام کاربری :
پسورد :
تکرار پسورد:
ایمیل :
نام اصلی :
آمار
امروز : 13
دیروز : 4
افراد آنلاین : 1
همه : 400
پيوندهای روزانه
لينكي ثبت نشده است
چت باکس

دانلود رمان ياقوت نودهشتيا

 

دانلود رمان ياقوت از زهرا عمادي با فرمت‌هاي pdf، اندرويد، آيفون، نسخه اصلي با ويرايش جديد و لينك مستقيم

خلاصه:

طوفان آسايش، جواني اش را وقف پيدا كردن آدمي مي‌كند كه روزي تمام زندگي اش را نابود كرده است.. در اين بين تصادفاً با يك شاگرد مكانيك به نام چمان مهرآرا آشنا شده و با كمي كنكاش متوجه مي‌شود كه چمان ارتباطاتي با شخصي كه طوفان در پي اوست، دارد… به خيال طوفان اين آشنايي يك اتفاق يا تصادف ساده است و قصد مي‌كند از آن به نفع خودش استفاده كند غافل از اينكه…

 

پيشنهاد نودهشتيا:

رمان كوچهٔ فردوس| آيلار مومني كاربر انجمن نودهشتيا

قهقهه هاي بي‌پايان|مبينا شياري كاربر انجمن نودهشتيا ۱

بخشي از رمان:

صداي زنگ پي در پي موبايل اعصابم را به بازي گرفته بود. بدنم با وجود كم خوابي چند وقت اخير هنوز هم شديدا به خواب نياز داشت. صداي زنگ قطع شد و از سكوت پيش آمده استفاده كردم و گريزي به شب گذشته زدم. بعد از خروج از گاراژ ساعت ها در خيابا ن ها با موتور گشت زده و بعد از طلوع آفتا ب به خانه رسيده بودم. با پخش شدن صداي زنگ موبايل، بدون باز كردن پلك هاي به هم چسبيده ام، دست دراز كردم و موبايل را از روي پاتختي برداشتم.

بدون اين كه به صفحه نگاه كنم، تماس را برقرار كردم و موبايل را بين سرم و بالش قرار دادم. با شنيدن صداي مشوش كيارا لبم را گزيدم و پلك هاي بست ه ام را محكم فشردم. طوفان چ… چرا جواب نميدي؟ اون… جا چه «خ… خبره؟ چه ات… اتفاقي براي بابام افت…افتاده»؟ صداي حرف زدن صدف را كه با جملات انگليسي سعي بر آرام كردن كيارا داشت، مي شنيدم. كف دستم را روي پلك هايم فشردم و با سرفه اي آروم باش كيارا… گوشي رو «صدايم را صاف كردم بده به خالت».

«طوف… طوفان بگ… بگو چي شده؟ من… من ميام ايران… من بابامو به تو سپ… سپرده بودم» با اخم هاي در هم تنه ام را بالا كشيدم و به تاج تخت تكيه دادم. تمام اين هفته به رابط ه ام با كيارا و احساساتم فكر كرده و به اين نتيجه رسيده بودم كه بهترين تصميم را درباره دور كردن كيارا گرفتم، اين دوري هرچند كوتاه مدت به خوبي تكليف احساسات سر برآورده ام را روشن كرد. تحت تاثير داروها و بي كسي كيارا و درد مشتركمان كه فقدان مادر بود، درگير احساسات شده بود

پيشنهاد نودهشتيا:

دانلود رمان گندم نودهشتيا

دانلود رمان قلب آهني نودهشتيا

دانلود رمان ياقوت نودهشتيا

امتیاز:
 
بازدید:
[ ۱۹ دى ۱۴۰۰ ] [ ۰۶:۲۱:۵۳ ] [ ♡ ]
{COMMENTS}
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
آواتار :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :
[ ]
.: Weblog Themes By ratablog :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
موضوعي ثبت نشده است
آرشيو مطالب
پنل کاربری
نام کاربری :
پسورد :
لینک های تبادلی
فاقد لینک
تبادل لینک اتوماتیک
لینک :
خبرنامه
عضویت   لغو عضویت
امکانات وب