نودهشتيا | ||
|
دانلود رمان آن نيمه ديگر نودهشتيا
نام رمان آن نيمه ديگر نويسنده رمان آنيتا سالاريان (anital) ژانر رمان عاشقانه تعداد صفحه ۴۸۷ خلاصه رمان آن نيمه ديگر هم اكنون در نودهشتيا با رمان پرطرفدار جديد با ترلان، دختر يكي از قاضي هاي معروف تهران، برخلاف اون چيزي كه توي خانواده ش رسمه اهل درس و مشق نيست و عشق رانندگي داره، در نتيجه ي پاپوشي كه براش درست مي كنن وارد يه باند ميشه، اونجا ازش انتظار دارن كارهايي رو انجام بده كه وجدانش قبول نمي كنه، بين دو راهي گير مي كنه، بين زندگي خودش و زندگي ديگران، زماني كه تصميم قطعيش و مي گيره رويارويي با آن نيمه ديگرش مسير نقشه هاش و عوض مي كنه … پيشنهاد نودهشتيا: رمان مالاگاسي | كاربر انجمن نودهشتيا راز لحظهها | مانش Mansh كار بر انجمن نود هشتيا بخشي از رمان آن نيمه ديگر عاشق اين بودم كه پامو محكم روي پدال گاز فشار بدم و خودمو توي سرعت و صداي موتور ماشينم گم كنم … در عوض توي ماشين بابام نشسته بودم و با دهان نيمه باز به صف ماشين هاي رو به روم زل زده بودم … از ترافيك متنفر بودم … سرم درد گرفته بود و احساس مي كردم دارم هواي مسمومي رو به ريه هام وارد مي كنم سر گيجه هم به دردهام اضافه شد…تصوير ماشين هاي رنگ و وارنگي كه رو به روم بي حركت وايستاده بودند و الكي بوق مي زدند حالمو بدتر كرد. يه صدا توي سرم پيچيد: مي دونم از چي شاكي هستي … از اينكه نمي توني گاز بدي و اين يكي ماشينم بفرستي تعميرگاه … پوفي كردم و وارد يكي از كوچه هاي فرعي شدم … راه رو از اون جا بلد نبودم ولي پرسون رفتن و به ترافيك ترجيح مي دادم … كوچه ي فرعي به نسبت باريك و از ماشين هاي پارك شده پر بود بدبخت كسايي كه خونشون اينجاست. هميشه كوچه شون اين شكليه؟ در همين موقع چشمم به پسري افتاد كه داشت وسط كوچه با سرعت راه مي رفت … يه شلوار جين سرمه اي و كاپشن مشكي پوشيده بود … كيفي رو به صورت كج روي شونه اش انداخته بود … سرشو پايين انداخته بود داشت وسط كوچه راه مي رفت …اخم كردم و برايش بوق زدم … دانلود رمان آن نيمه ديگر نودهشتيا پيشنهاد نودهشتيا: دانلود رمان تيامدا نودهشتيا دانلود رمان هجده سالگي نودهشتيا دانلود رمان آن نيمه ديگر نودهشتيا
امتیاز:
بازدید:
[ ۲۰ دى ۱۴۰۰ ] [ ۰۷:۰۶:۱۳ ] [ ♡ ]
{COMMENTS}
|
|
[ ساخت وبلاگ :ratablog.com ] |